معنی بحث و مطلب

حل جدول

لغت نامه دهخدا

مطلب

مطلب.[م َ ل َ](ع اِ) ج، مطالب. بازجست. مقصد. مسئله ازعلم.(از اقرب الموارد). جای طلب.(غیاث)(آنندراج). مقصد. مراد. مقصود. منظور. جستار. مطلوب. مسئله.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محل و موضع طلب. پرسش وسؤال و درخواست و خواهش و عرضداشت و آرزو و مراد ومقصود و استدعا و مقصد.(ناظم الاطباء):
که مطلب بهر دوزخ بردن ماست
تعذر چند باید آوریدن.
ناصرخسرو.
مراد و مطلب دنیا و آخرت نبرد
مگر کسی که جوانمرد باشد و بسام.
سعدی.
گر او درخور مطلب خویش خواست
جوانمردی آل حاتم کجاست.
سعدی.
همیشه دولت و بختت رفیق باد و قرین
مراد و مطلب دنیا و آخرت حاصل.
سعدی.
به مطلب میرسد جویای کام آهسته آهسته
ز دریا میکشد صیاد دام آهسته آهسته.
صائب.
- هم مطلب، هم مقصد و هم آرزو و حریف و رقیب.(ناظم الاطباء).
|| سعی و کوشش.(ناظم الاطباء). ||(اصطلاح فلسفی) اساس پرسش که در مقام تعریف و بررسی حال و حقایق اشیاء بکار برده می شود و آن را پاسخی باید مشهور و اغلب اهل معقول شش قسم میدانند بدین طریق که گویند: مطالب دو صنف باشند اصول و فروع اول آن است که اقتصار بر آن کافی بود در اکثر از مواضع و آن سه مطلب است که هر یکی منقسم شوند بدو قسم و به این اعتبار شش بود. 1- مطلب «ما» و آن طلب معنی اسم را بود مثال «عنقا چیست » و یا حقیقت و ماهیت.مثال «حرکت چیست ». 2- مطلب «هل » و آن بر دو قسم بودیا بسیط بود یا مرکب. بسیط طلب وجود موضوع را بود مثال «فرشته هست » و مرکب، طلب وجود محمول بود موضوع را. مثال «فرشته ناطق است » که وجود رابطه باشد. 3- مطلب «لم » و آن یا بحسب اقوال یا بحسب نفس امور و اول علت وجود تصدیق را بود در ذهن مثال «چرا عالم را علتی است » و دوم طلب آن علت را در خارج مثال «چرا مغناطیس جذب آهن کند». و صنف دوم از مطالب که فروع است به عدد بسیار بود و مشهورترین شش بود. 1- مطلب ای. 2- مطلب کیف. 3- مطلب کم. 4- مطلب این. 5- مطلب متی. 6- مطلب من و تمام آنها باز گشت به مطلب هل مرکبه کند...(از فرهنگ علوم عقلی دکتر سجادی). مطلب ای یا مطلب ای ّ یکی از چند مطلب است که بدانها از ماهیت شی ٔ و یا از خواص آن پرسش شود و آن مطلب ها یکی «مطلب ما حقیقیه» است که بدان از ماهیت چیزی سؤال شود چنانکه گویند «ماهو الانسان » که جواب آن «حیوان ناطق » است و دیگر «مطلب ماشارحه » که آنچه در جواب آن آید ماهیت نیست بلکه شرح اسم است چنانکه پرسند «ماالهندباء» و جواب آن باشد که گیاهی است. و دیگر مطلب «هل بسیطه » است که بدان از وجود چیزی سؤال شود چنانکه پرسند «هل الانسان موجود» و دیگر مطلب «هل مرکبه » که بدان از اثبات چیزی برای چیزی پرسند چنانکه پرسند «هل الانسان ناطق » و دیگر مطلب «لم »(برای چه) است و آن نیز دو قسم بود «لم ثبوتی » چون «لم کان العالم حادثاً» که بدان علت حدوث پرسش می شود و دیگر «لم اثباتی » «لم کان المغناطیس یجذب » که بدان از علت و اثبات خواص چیزی پرسش شود. بعضی بر این مطلب ها مطلب های «ای « »این »، «کیف »، «کم » و «متی » راِ نیز افزوده اند... و با مطلب «ای » از فصل چیزی پرسش میشود چنانکه در علم منطق بحث شده است و فصل آن است که در جواب «ای شی ٔ هو فی ذاته » آید...(از شرح مشکلات دیوان انوری، دکتر شهیدی ص 505).

مطلب. [م َ ل َ](ع مص) طلب و جستن و خواهش کردن.(ناظم الاطباء).

مطلب. [م ُطْ طَ ل ِ](اِخ) جد رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم.(غیاث)(آنندراج). مطلب بن عبدمناف.(از لباب الانساب). مطلب بن عبد مناف بن قصی. از قریش جد جاهلی و از اعمام بزرگ نبی(ص) و برادر هاشم جد حضرت رسول اکرم بود. وی فیض نامیده میشد برای سماحت و فضلش. و در معجم الشعراء ابیاتی بوی نسبت داده شده. وی در یمن درگذشت از نسل وی «قیس بن مخرمه » و «مسطح بن اثاثه » که از صحابه است و «سائب بن عبید» که جد امام شافعی است و ذریت وی اندک بودند.(از اعلام زرکلی چ 2 ج 8 ص 157). و رجوع به شیبهبن هاشم شود.

مطلب. [م ُ ل ِ](ع ص) آنکه محتاج پرسش و سؤال می گرداند. || آنکه می بخشد هر چیز درخواست شده را.(ناظم الاطباء). || کلأمطلب، گیاه دور.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || ماء مطلب، آب دور از گیاه. و آنکه میان هر دو مسافت دو کرو یا یک روزه یا دو روزه باشد.(منتهی الارب). آبی که میان آن و گیاه مسافت دو میل و یا یک روز یا دو روز باشد.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد).

مطلب. [م ُطْ طَ ل ِ](اِخ) ابن عبداﷲبن مالک خزاعی والی مکه بود.وی در زمان مأمون به سال 198 هَ. ق. والی مصر شد.پس از اندک مدتی عزل شد و به امر مأمون به زندان رفت. در زمان خلافت عباس بن موسی، مردم شورش کردند و اورا آزاد نمودند. پس وی به امارت برگشت و بهترین سیاست را برگزید سپس آتش فتنه برافروخته شد ولی وی رستگاری نیافت پس خارج شد و به مکه رفت.(اعلام زرکلی).


بحث

بحث. [ب َ] (ع مص) واپژوهیدن. (تاج المصادر بیهقی). پژوهیدن. (زوزنی). کاویدن و تفتیش کردن از کسی یا چیزی. (منتهی الارب). بازپرسی کردن. تفتیش. واکاویدن سخن. (آنندراج). کاوش. واکاویدن از سخن. جستجو. شدت طلب. کافتن. (نصاب الصبیان). بازجستن. کاویدن. (ترجمان علامه جرجانی ص 25). کاوش. تفتیش. استقصا. (ناظم الاطباء). تفحص. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون): در آن دیار هم شرایط بحث... هرچه تمامتر بجای آوردم. (کلیله و دمنه).شرایط بحث اندران بغایت رسانیدم. (کلیله و دمنه).
بحث عقل است این چه عقل ای حیله گر
تا ضعیفی ره برد آنجا مگر
بحث عقلی گر در و مرجان بود
آن دگر باشد که بحث جان بود.
مولوی.
مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست... (ازگلستان سعدی). || مباحثه. جدل. محاجه. گفتگو. مذاکره. مناظره. مسئله پرسیدن: گروهی حکما در حضرت کسری به مصلحتی سخن همی گفتند و بزرجمهر... خاموش، گفتندش که چرا در این بحث سخن نگوئی ؟ (از گلستان سعدی). || گفتگو. سخن. حدیث:
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکرحلقه ٔ عشاق بود.
حافظ.
ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
وین بحث با ثلاثه ٔ غساله میرود.
حافظ.
بحث بلبل بر حافظ مکن از خوش سخنی
پیش طوطی نتوان نام هزاران بردن.
حافظ.
- بحث درباره چیزی یا کسی رفتن، درباره ٔ کسی یا چیزی گفتگو شدن. دور زدن سخن درباره ٔ چیزی یا کسی:
ز خارزار تعلق کشیده دامن دار
که بحث بر سر یک سوزن مسیحا رفت.
صائب.
گفتمش جان داد شاهی بی تو، گفت
بحث در خضر و مسیحا می رود.
امیر شاهی سبزواری.
|| در اصطلاح اهل نظر بر حمل چیزی بر چیزی و بر اثبات نسبت خبری بدلیل و بر اثبات محمول برای موضوع و بر اثبات عرض ذاتی برای موضوع علم و بر مناظره اطلاق شود. (از کشاف اصطلاحات فنون). || اعتراض. ایراد. || مجازاً، جنگ و نزاع. (آنندراج). جدال. (ناظم الاطباء). و رجوع به حکمت اشراق ص 298، 305- 308 و تمدن جرجی زیدان ج 5 ص 142 و دزی ج 1 ص 52 شود. || کندیدن و کاویدن زمین. (غیاث اللغات) (آنندراج). زمین را کاویدن. طلب چیزی کردن در خاک.

بحث. [ب َ] (ع اِ) معدن. کان. || مار بزرگ. (آنندراج) (منتهی الارب). ج، بحوث. (منتهی الارب).

فارسی به عربی

بحث و …)

اِحْتِدامٌ


مطلب

فکر، مساله، موضوع

فرهنگ عمید

مطلب

مسئله‌ای از علم،
موضوع، مسٲله،
[قدیمی] جای طلب، مقصد،

عربی به فارسی

مطلب

خواستارشدن , درخواست , مطالبه , طلب , تقاضا کردن , مطالبه کردن

فارسی به ایتالیایی

مطلب

argomento

فرهنگ فارسی آزاد

مطلب

مَطلَب، مسئله علمی، مقصود، خواسته و طلب شده، موضع و مورد طلب (جمع: مَطالِب)،

فرهنگ معین

مطلب

(مَ لَ) [ع.] (اِ.) مقصود، مراد. ج. مطالب.

معادل ابجد

بحث و مطلب

597

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری